چرا خاتمی به جای ایستادن کنار مردم، همواره کنار دشمنان میایستد؟
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۳۴۲۷۴
به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، سیدمحمد خاتمی همواره در بسیاری از اتفاقات در دهه اخیر به جای اینکه کنار ملت ایران بایستد، کنار دشمنان ملت ایران ایستاد. او بیش از امثال ریچارد نفیو در تحریم ملت ایران نقشآفرینی کرده است.
درباره نقش خسارتبار خاتمی، روزنامه فرهیختگان به بررسی گوشههایی از عملکرد وی پرداخته و نوشت: خاتمی اخیراً گفت براندازی نه ممکن است، نه مطلوب.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خاتمی در وضعیتی براندازی را ناممکن میداند که در روزهای آغازین اتفاقات اخیر صفحه منسوب به او در فضای مجازی به شکل تمامقد از تجمعات حمایت کرده و تعابیری اسطورهگونه درباره بانیان آن به کار برده بود.
اینکه سیدمحمد خاتمی میگوید براندازی ممکن نیست، احتمالا نتیجه تجربه زیســته تیر ۷۸ است، تجربه به اضمحلال کشاندن کنش دانشجویی و به مذبح کشاندن نیروی پرریسک و به تعبیری هزینهپذیر دانشگاه به قتلگاه رادیکالیسم، تجربه تلخ و پرهزینهای که نمیتوان از نقش عناصر امنیتی دولت دوم خرداد در پیشبرد آن بهعنوان بخشی از پروژه کاسبکارانه فشار از پایین برای چانهزنی در بالا چشمپوشی کرد؛ رخدادی که در کتاب خاطرات مرحوم هاشمی هم به نقش پررنگ دفتر رئیسجمهور وقت در شکلگیری آن اشاره شده است. سیاستی که در آن دانشگاه و جریانی دانشجویی بهمثابه دستمال استنجا فرض شد که بعد از مصرف به وقیحانهترین شکل گفتند مرده است و به سطل زباله رهنمونش کردند.
نویسنده با مرور برخی مواضع موذیانه و خسارتبار خاتمی میافزاید: بیایید به ۱۳ سال قبل برگردیم، همان شبی که هنوز صندوقهای رای انتخابات ۸۸ گشــوده نشـده، اما مهندس سوسیال دموکرات خلاف همه مشـاهدات و نظرسنجیها از پیروزی قطعی خود با نسبت آرا بسیار زیاد خبر میدهد. در دنیای موازی فرض کنید سیدمحمد خاتمی چهره محبوب آن روزهای اصلاحطلبان و گزینه اصلی برای رقابت با محمود احمدینژاد و سرکار گذاشته شده توسط حلقه حامیان موسوی هم همان شـب کنفرانس خبری میگذاشت و خطاب به بدنه اجتماعی خود اعلام میکرد تا اعلام نتایج رسمی صبر کنید، اگر سندی مبنی بر تقلب پیدا کردیم به مراجع قانونی ارائه میدهیم یا حتی رسانهای میکنیم، مردم به جای ریختن به خیابان مسیرهای قانونی را انتخاب کنید، یا مثلا وقتی برایش مسجل شد که تقلب نشده به جای آنکه آن را در جلسه خصوصی زیرگوش چند فعال سیاسی نجوا کند در فضای عمومی اعلام میکرد، آیا اساسا چیزی به نام زیست سیاسی خیابانی شکل میگرفت و چنین بدعتی پیریزی میشد؟
نویسنده کتاب هنر تحریمها خاتمی است نه نفیو. در همان دنیای مجازی تصور کنید خاتمی عطای بدنه اجتماعی رادیکال را به لقایش میبخشد و خیلی جدی جلوی خیابانی شدن سیاست را میگیرد، بعد از اعلام حمایت رسمی اوباما از سیاستورزان خیابانی، خاتمی ضمن تاکید بر پیگیری مطالبات از طریق قانون بیانیه تندی علیه اوباما میدهد و میگوید ما لباس چرکهایمان را در تشت همسایه نمیشوییم، چه برسد به تو، انتخابات ما هرچه باشد به تو ارتباط ندارد، تویی که چند ماه قبل از انتخابات در نامهای از دوستی و حل شدن مشکلات گفتهای مشکلات ما به خودمان مربوط است و با این کار گامی بلند برای جمع کردن کف خیابان برمیداشت. در چنین شرایطی بعد از یک انتخابات بینظیر با مشارکت ۸۵ درصدی که نصابهای دموکراسی در دنیا را جابهجا کرده است، آیا اوباما به خود اجازه طراحی تحریمهای بیسابقه را میداد؟ تحریمهایی که چه بخواهیم و چه نخواهیم سهم مهمی از ناکارآمدی اقتصادی سالهای اخیر داشته است، تحریمهایی که کمر هر اقتصادی را میشکند.
«مردم و ایدهها به دو دسته برجامیان و نابرجامیان تقسیم میشوند»، این فقط یک جمله ساده از سعید حجاریان در دولت اول حسن روحانی، دولت ائتلافی بازندگان۸۸- که با گارانتی و چک سفید امضای خاتمی شکل گرفته بود- نبود. این گزاره حتی فقط دستورالعملی برای دوپارهسازی مجدد مردم ایران بعد از مکانیسم جناحپرستانه پیام دوم خرداد هم نبود، بلک یک ساختار برای سادهسازی مفاهیم پیچیده حکمرانی و توجیهی برای انباشت ناکارآمدی در دولتهای حامی خاتمی و شرکا بود. مسئله شاید قدری گنگ به نظر برسد به این فرآیند دقت کنید؛ ترجمه برجامیان چیست ما برای اداره کشور یک راه بیشتر نداریم و آن هم گره زدن همه چیز اقتصاد و سیاست و فرهنگ و... به سیاست خارجی و بعد گره زدن آن به حزب دموکرات آمریکاست که این هم منطق همه سیاستگذاریهای ما را صورتبندی میکند، سیاستی که مثل راه رفتن در ارتفاع دویست متری روی طنابی است که یک طرفش را به انگشت اشاره کسی گره زدهایم که هر لحظه میخواهد ما را به ته دره پرت کند، هرکس این منطق را قبول دارد برجامی است و از ماست، هرکس قبول ندارد نابرجامی است و باید در رسانه و سیاست و... هجو و مبتذل شود.
این ایده که تا آخرین لحظه حضور حسن روحانی در کاخ سرخ پاستور پروژه مبنایی دولت بود، هیچگاه به شکل جدی مورد انتقاد سیدمحمد خاتمی قرار نگرفت.
منبع: روزنامه کیهان
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: دشمنان ریچارد نفیو اغتشاشات سید محمد خاتمی سیدمحمد خاتمی تحریم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۳۴۲۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رئالیسم سیاسی چیست؟
عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمیترین نظریه دربارۀ سیاست بینالملل است. پیشینۀ این نظریه را میتوان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگهای پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.
جنگهای پلوپونزی به مجموعه جنگهایی گفته میشود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژیهای جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگهای پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.
از دیگر چهرههای برجسته در سنت رئالیسم سیاسی میتوان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزههای برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشمانداز مسلط سیاست بینالملل درآمد.
در حالی که ایدهآلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بینالملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بینالمللی یا جهانی است، و چون حکمران است، میتواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.
افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبستهای تبدیل میکند که در آن سایر وفاداریها و بستگیها تابع وفاداری به ملت است.
اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایدهآلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشتهاند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان سادهلوحانه به "حقوق بینالملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعهطلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.
در مقابل، رئالیستها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بینالملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل میکند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.
از این منظر، دولتها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعهای فاقد دولت. در چنین جامعهای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.
اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بینالملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بینالملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیستها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بینالملل کاملا هم بیراه نیست.
با این حال میتوان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانیاش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.
بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بینالملل میشود.
در مجموع به نظر میرسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیستها و ایدهآلیستها از روابط بینالملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیستها بوده، ولی انتظارات رئالیستها را چنانکه باید برآورده نکرده است.
به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بینالمللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف میشود، ارجحیت دهد.
به همین دلیل است که رئالیستها بر نقش قدرت در مسائل بینالمللی چنین تاکید شدیدی دارند و میخواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامیاش بشناسند.
البته آنارشی بینالمللی به معنای درگیری بیامان و جنگ بیپایان نیست. رئالیستها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندیهای "توازن قوا" هماهنگ است.
این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان میکند که دولتها وارد اتحادهایی میشوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بینالمللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.
دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیستها معتقدند "نظم بینالمللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولتها به طور برابر توزیع نشده است.
در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرتهای بزرگ" هماهنگ شدهاند. سلسلهمراتب برآمده از دولتها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بینالمللی تحمیل میکند، و کنترلی را نشان میدهد که قدرتهای بزرگ از راه بلوکهای تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولتهای تابع" اعمال میکنند.
این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبیای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخشهای جهان گسترش یافت.
رئالیستها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک میکرد زیرا هزینههای نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هستهای میشد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.
از این رو سلسلهمراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیستها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیلشدهای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.
رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهمترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان میگویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاهطلبی قدرتهای بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هستهای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.
انتقاد دیگر را نظریهپردازان فمینیست مطرح کردهاند که معتقدند رفتار قدرتجویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابتجویانه است.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایدهآلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟